به نام هستی بخش احساس

سلام به بانوی خسته و بیهوش شونده از خستگی و بی حالی مفرط این روزها

سلام مهربانم . سلام جاذب مهربانی

بهتر که شدی؟ نه؟

جایت امروز بسیار بسیار خالی بود. فامیل های پدرم آمده بودند، افطاری.

در واقع آمده بودند تا عمه شان (مادر پدرم) را ببینند. تا جایی که ممکن بود تحویلشان گرفتیم. مادرم هم افطاری خوبی درست کرد. در واقع همان خواهرم که یک اسم رویش گذاشتی (راستی آن اسم چه بود؟ از دختران تناردیه بود یا از خواهران سیندرلا؟!)  به هر حال همان که خودت می دانی، اون مشغول درست کردن مرغ شده بود و مادرم هم برنج و آن ته تغاری نیز، مشغول کمک به همه.

به هر حال، افطاری دادیم و مثل همیشه بعد از افطاری، بین مردها، بحث ی در گرفت.

بعد از هر یک ربع تا نیم ساعت بحث، به من نگاه می کردند و از ازدواج می پرسیدند.

یکی می گفت: سخت شده. دیگر نمی توانی

یکی می گفت: چند جایی برو تا دستت بیاید چه باید بگویی و چه نگویی و آشنا شوی و حرف بزنی و.

بیچاره ها نمی دانند که رفته ام. آن هم فقط به دیدار تو. حرف هم زده ام، آن هم فقط با تو. آشنا هم شده ام، آن هم فقط با تو. 

باورم در این مورد با آن ها یکی نبود. باوری راسخ دارم که وقتی انتخاب می کنی، باید تا انتها بروی. باید بر همه چشم ببندی و فقط آن که انتخاب کرده ای را ببینی


بانوی مهربانم! امشب جایت خالی بود. امشب اگر می بودی، بی شک، تحسین همه شان را بر می انگیختی. همه این هایی که در دلشان، سرتا پای نظام را فحش می دادند و بعضا مراعاتمان را کردند و ادب پیشه کردند. اگر بودی، یقینا همه اش حرف حرف تو بود و دیگر سرمان را با این اراجیف درد نمیاوردند


من در جواب همه حرف هایشان اغلب لبخند می زدم. چه ی و چه در مورد ازدواج.

بعضی وقت ها هم جواب می دادم. می گفتم نگران نیستم. میگفتم خداوند گفته از فقر نترسم. تنها باید انتخاب درست داشته باشم و این انتخاب درست باشد، مشکلات مالی، زندگی را دچار مشکل نمی کند. گفتم نگران نیستم و انشاءالله همان طور که رهبرم گفتند، سال 98 سال گشایش اقتصادی است.

محبوب من! اینجا به تو هم میگویم. بیا و وقتی که تو هم از اخلاق و تعهد من اطمینان پیدا کردی، از علاقه ام به خودت مطمئن شدی. از این که تا ابد با تو عاشقانه می سازم، یقین کردی، سعی کنیم به خداوند اعتماد کنیم!

آری قدرت بی نهایت خداوند را قبول دارم. اما می ترسم گناهی مرتکب شده باشم که مشمول وعده خداوند نشوم نعوذبالله.

وقتی خداوند گفته از فقر نترسید و ازدواج کنید. می خواهم اعتماد کنم و نترسم. می دانم توبه خدا اعتماد داری و مشکلت اعتماد و اطمینان به من است.

حاضرم شرافت خودم را تضمین دهم که هرگز از اطمینانت به من پشیمان نخواهی شد.

پس انشاءالله قبولم کنی و به من نیز اعتماد کنی. آن وقت، زندگی مان زبان زد همه خواهد شد. 

باز هم شب به خیر عزیز تر از جانم، مهربانم. محبوب من :)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فیلترشکن قوی و امن برای کامپیوتر فناوری اندیشه حقوقی ava-beauty Kim Dawn بررسی فیلم های اکران شده جدید arash bahrami اگه حال نداری یا بی حوصله ای بیا تو...