به نام هستی بخش احساس

سلام مهربانم. سلام زیباترین اتفاق زندگی ام

به شب بیست و یکم ماه رمضان هم رسیدیم. خیلی دیر (زود) گذشت نه؟ نمی دانم شاید این تناقض فقط برای من رخ داده. این تناقض به طول کشیدن انتظار و در عین حال، مثل سرعت برق، گذشتن ایام پر برکت ماه مبارک رمضان!

آری این 21 شب به اندازه تمام آن چند ماه گذشته بر من گذشت و در عین حال می بینم، فقط 9 روز دیگر به پایان این بزرگترین بزم جهان در این سال، باقیست. بزرگترین بزمی که صاحبش خداست و این بار که دعوتم کرد، تو را (یکی از بهترین بندگانش) به  من معرفی کرد.

این نزدیک به یک سال گذشته به من ثابت کرد که مقلب القلوب فقط خداست و اگر او اراده کند، قلب سرد شده من هم، دوباره شعله خواهد کشید به حرارت عشقی که مشقش را فراموش کرده بودم.

اما وقتی که او اراده کند، مشق صحیح عشق را به قلبم وحی! خواهد کرد و کرد.مشقی که در آن هیچ مخدری، حتی ماورایی، عقلم را زایل نمی کند و با چشمانی باز تر از همیشه، زیباترین ها را می بینم و از او طلب می کنم.

زیباترین هایی که می دانم رسیدن به آن، بهای بسیاری دارد. بهایی که هیچ تعداد سکه ای هم با آن برابری نخواهد کرد. زیرا که یک بار شکسته شدن دل، هزینه اش بسیار بیشتر از کل ثروت دنیاست. 

محبوب من! در این شب قدر دوم! شب سرنوشت ساز دوم، می خواهم تمام دارایی ام را قمار کنم. قماری حلال تر حتی از شیر مادر!. قماری که خداوند، مدعیان را به آن ترغیب می کند. و این قمار، قماری نیست جز، قمار عشق. دارایی که می طلبد برای به میان گذاشتن هم، تمام شرف و آبروی کسب شده و آن محبت و عشق ادعایی است.

اینجا می شود خیلی بیشتر از دارایی واقعی، وسط گذاشت. اینجا می شود برای خود اعتبار تصور کرد و معادل آن اعتباری که خیال می کنی در عالم بالا داری، وسط گذاری و قمار کنی.

محبوب من! در همین شب دوم قدر، در پیشگاه خداوند و هر خواننده ای که می خواند و حتما آن دنیا شاهد می شود، من داوطلب این قمار برای همراهی تو میشوم. داوطلب می شوم و از هرکسی که بیشترین دارایی را وسط گذاشته، چندین برابر بیشتر، وسط می گذارم. 

اصلا مدعی هستم تمام دارایی من، میل به بی نهایت دارد و هرکسی هرچقدر بگذارد، حتی درصدی از دارایی که می گذارم هم نمی شود. 

محبوب من! امشب، من تمام آبرویم را مایه می گذارم. تمام آبرویی که اگر خلاف آن چه ادعا می کنم، خدای ناکرده مرتکب شوم، خداوند هرچه دارم و ندارم را بگیرد و روز جزا، همه را به تو دهد.

محبوب من! خوب می دانی که این تمام آبروی من، از بیشترین سکه های ممکن کسی که پیش کش می کند، بیشتر می ارزد و من هم خوب می دانم، برای رسیدن به تو در این دنیا، بدون آن سکه ها و بدون ماده ای که رفاه می آورد، نمی شود. آخر، نیمی از جنس دنیا، ماده است و باید از این نیمه هم غنی شد. اما خداوندمان، این نیمه را تضمین کرده و گفته که نترسیم و من نمی ترسم. این است که وقتی، او (خدای بی نهایت) این بخش را تضمین کرده، برای قمار عشق، چیزی مربوط به آن را به میان نمی آورم. 

اما خداوند، نیمه غیر مادی دنیا را تضمین نداده. به هیچ کس تضمین نداده. دقیقا از همین نیمه غیر مادی، عشاق را  دعوت به قمار کرده و من به لطف جسارتی که داده  شده، در این قمار شرکت کردم.

محبوب من! کاش قبول کنی و به خداوند بگویی این هم بازی. کاش به خداوند بگویی، حتی اگر در قدرت من شک داشته باشی، اما بگویی این هم بازی. باور کن، میان قماربازان قهار، من هم حرفی برای گفتن دارم. حتی اگر ناشناس! باشم.

محبوب من! قبولم کن و به خداوند بگو که رضایت داری و این هم وارد بازی شود. قول می دهم، نه تنها آنچه ادعا کرده ام باشم، بلکه بسیار فراتر از  این ها ظاهر شوم. آنچنان فراتر که در این قمار، خانواده ات در جبهه من و با من همراه شوند:) آنچنان فراتر که دوست داران تو را مجاب کنم، دوست داشتن شان به پای من نمی رسد.


محبوب من!.

این نقطه چین ها حرف هایی است که ذهن می داند و کلمات، ادا کردنشان را بلد نیستند!

بگذریم.

بگذریم و دوباره برگردیم به شب بیست و یکم. برگردیم به دومین شب قدر. برگردیم به شب شهادت مولایمان، علی

فکرش را بکن! امام اولمان چه قدر دوست داشتنی است. به من حق بده که شیفته این امام همام شوم.

شیفته امامی که خداوند، خانه خود را برای میلادش مهیا کرد. خانه ای که برای خلقت هیچ مخلوق دیگری، چنین مهیا نکرده بود. خانه ای که دربی ویژه برای ورود مادر این بزرگورا، باز می شود. سه روز مهمان ویژه خداوند در خانه ویژه خداوند، میشود. آنقدر ویژه که درب معمول هم در این سه روز، برای احدی گشوده نمی شود.

بعد از سه روز دوباره همان درب ویژه باز می شود و مادر، همراه کسی که اگر خلق نمیشد، محمد نیز نبود، با افتخار بیرون می آید.


شیفته امامی که لیله المبیت را رقم زد، شبی که خداوند به فرشتگانش فخر فروخت از داشتن چنین بنده ای که جانش را در راه خدا فروخت


شیفته امامی که اگر پیامبر، در غدیر، او را معرفی نمی کرد، اسلامی که عرضه کرده بود، کامل نمی شد و .


شیفته امامی که.

راستی می دانی، شب قدر، در واقع می  بایست، شب  بزم تمامی جهانیان، از آسمانیان گرفته تا زمینیان باشد؟ شبی که قرآن کامل و یک باره نازل شد. شبی که برتر از هزار ماه است. شبی که فرشتگان فوج فوج به خدمت خلیفه الله عصر، در زمین می رسند.

ای وای من. که تا کنون به این بخش توجه نداشتم. آن هم این که، آن شب ضربت خوردن تا این شب دوم، بالین حضرت، مملو از فرشتگان نازل شده بر زمین و در خدمت حضرتش بوده!

شبی که چشمان بی بصیرت بسیاری، او را بیمار و در بستر دیدند. اما به واقع که ایشان در این شب ها، تقدیر زمینیان را امضاء می کرده.

آری درست در این شب های بزم، خداوند، شهادت دومین بنده محبوبش (پس از فاطمه) را مقدر کرد. دو شب از چنین شب هایی که هر کدام با هزار ماه برابری می کند را به نام این امام همام زد.

پس حق بده که این امام را، برای شیفته اش شدن، انتخاب کنم

امامی که اسوه همسرداری بودند و من با این ویژگی، شروع به شیفته شدن کردم. همین ویژگی که سر لوحه خودم قرار دادم تا دنیا دنیاست.

محبوب من! بهترین تقدیر را برایت از خداوند طلب می کنم. حتی اگر در این تقدیر جایی نداشته باشم. حتی اگر مرا به این قمار بزرگ، راه ندهی

محببوب من! شب زیبا و پر ستاره و پر از فرشته ات به خیر.

محبوب من! امشب هم آن چشمان زیبا را باز نگه دار تا متبرک شوند به تماشای فرشتگانی که از هر خطا و گناهی مبرا هستند

محبوب من! . :)

خدانگهدارت عزیزتر از جانم:)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اشپزی گالری صوتی عرشیا دانش قالب وبلاگ-3 پنل چرمي ديوار DOUCCE جستجوی عقلانی لوله بازکنی تهران Cute Nemo