به نام هستی بخش احساس

سلام بانوی منِ بی قرار. سلام محبوبه ای ماندگار

آری! قرار بود دیشب که به واقع شب بیست و چهارم بود می نوشتم. البته باز هم بهانه ای واهی! دارم. درست همان هنگامی که اراده نوشتن کردم، ارتباطم با دنیای مجازیِ درون این دنیای مجازی!!! قطع شد. حتی سحرگاهان نیز قطع بود.

بله! این بهانه، واهی است و می توانستم خیلی زودتر دوباره بنویسم. اصلا، غروب که می شود، خورشید عالم تاب چادر ستاره باران شب را به روی صورتش می کشد،.و در چنین ماهی عزیز، برخی هامان، بر سر سفره خدا که می نشینیم؛ . از همین هنگام، شب شروع خواهد شد.

شبی مثل همین شب بیست و چهارم.

شبی که متاسفانه از دستش دادم و خداوند تنبیهات سختی بر من مقرر کرد.

اصلا انگار گوشم بدهکار نبود. هر شب خداوند، نهیب می زد که ای بنده عاشق، دیر شد ها! ساعت را ببی! از نیمه شب گذشیم ها!

اما من سر به هوا و بدون برنامه ریزی، به بهانه ای باز واهی که (هنوز آنچه به دلم بنشیند را ذهن ناقصم خلق نکرده) هی زمان نوشتن را به تاخیر می انداختم.

خداوند که دید گوشم بدهکار نیست، تنبیهات سختی بر من مقرر کرد.

سخت ترینش همین که توفیق تمنای دیشبم از تو را گرفت و نگذاشت در دقایق آخر بنویسم

تنبیه سخت دیگر نیز قضا شدن نماز صبحم بود.

آخر، روحم چنان سنگین و بی خیال شده بود که 5 دقیقه بیداری را بعد از سحری، تحمل نکرد و. خوابیدم

بیدار که شدم، ناگهان همه چیز تمام شده بود. آن سحرگاهان و ستاره های زیبایش که پشت نورِ آلودهِ شهر!، همه شان تمام شده بودند.

حتی آخرین فرشته روزی ده بین الطلوعین نیز، زمین را ترک گفته بود.

.

آری محبوب من! آری این شب ها کوتاهی کردم و خداوند هم خوب در کاسه ام گذاشت و تنبیه ام کرد.

خداوند تنبیه ام کرد، چون کوتاهی کردم در برابر تو.، از بهترین بندگانش روی زمین

خداوند تنبیه ام کرد، تا به خود آیم و از لیاقت وصالِ به تو نیفتم

خداوند تنبیه ام کرد تا.

اکنون که خوب تنبیه شدم، آیا تو نیز مانند خدایمان، می بخشی ام؟ 

خداوند نگهدارت تو،  مظهر لطافتش


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

انتشارات زبان مهر دچــآر باید بود.. پسورد برای دانلود مقالات isi بهترین زندگی آلفا الکترونیک ماشین جوجه کشی باشگاه کوهنوردی ایثار موفقیت مقالات و اخبار تخصصی سئو اجاره ماشین